جدول جو
جدول جو

معنی نقش پرداز - جستجوی لغت در جدول جو

نقش پرداز
(حَ رَ /رِ)
نقاش. مصور. (آنندراج) (ناظم الاطباء). نقش پیوند. (ناظم الاطباء). صورتگر:
بدان گلشن رسید آن نقش پرداز
همان نقش نخستین کرد آغاز.
نظامی
لغت نامه دهخدا
نقش پرداز
نقاش مصور: از طبع رنگ آمیزش دل نقش پردازان ختا ببادیه حیرت سرگردان
فرهنگ لغت هوشیار
نقش پرداز
رسام، مصور، نقاش، دخیل
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(نَ پَ)
نقاشی. عمل نقش پرداز
لغت نامه دهخدا
عاشق پیشه. عشق باره:
خوشا تغافل رسوای عشق پردازان
برای دیدن پنهان بهانه میخواهند.
ظهوری (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(بِ شُ تَ / تِ)
آنکه ریش خود را نیک آرایش کند. (ناظم الاطباء) (از آنندراج) :
الا ای ریش پرداز مزور
نکرده فرق ادراک هر از بر.
ملاذوقی یزدی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(رَ دَ / دِ)
نقش گر. نقاش. مصور. (از آنندراج) :
دهر ز چرخ اطلسش کرده ردای کبریا
نقش طراز آن ردا عین بقای ایزدی.
خاقانی.
چون وچرا نقش طراز تن است
آینۀ صورت از او روشن است.
امیرخسرو (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نقش پردازی
تصویر نقش پردازی
نگار گری نقاشی مصوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نقش طراز
تصویر نقش طراز
زموده تراز نگار گر نقاش مصور
فرهنگ لغت هوشیار